خشک آمده جانا خبرت هست؟

زنم! همین!؟ 

 

 

 

 

 

 

گرچه ویران شدم

اما

آسمان آبیست

رودها جاریست.

مردمانی چون کوه

چشم بر راه 

طلوعی دگرند!

چابهار، شهر همیشه بهار/ 2

هو علی مدد

تو آن کوهی که هیچت نیست الا رفتن بالا

دخترکم شاید در همین لحظه که به انتهای بیکران دریا نگاه میکنی، دخترکی دیگر درساحل  آنسوی دریا، نگاهش به دنبال توست

بدون شرح

نخل‌های اربابی، چه بی‌پناه و تنها تن به نامهربانی مردمی داده‌اند که دیگر خدای را بنده نیستند

         

چابهار شهر همیشه بهار

اردبیل ، شهر بی‌بدیل

من آن تک درخت کویرم، که در کنج طوفان نشسته

باغها دشت شدند و دشتها اسیر ترکتازی کویر، خدایا ، نرمه‌ای باران!

افزودن عنوان

خشک آمد، خشک آمد

روزگارم تیره شد

مسجد ملک کرمان

مسجد ملک در کرمان

نمای از کرج

قبرستان بودن هم شانس می‌خواهد. اینجا دیوار یک قبرستان در ترکیه است. وای به قبرستانهای خشک و بی آب و علف ایران

خدایا کمکی کن بابا به سر کار برگردد و روزگارمان عوض شود.

ما جنگ نمی‌خواهیم!!!!!!!!!!!!!1

فلسفه‌ی شمع روشن کردن در زیارتگاه‌ها روشن نمودن فضای مقدس بود. امروزه که برق همه جا را گرفته، چرا؟

بُود آیا که در میکده ها بگشایند؟!

ارامگاهی بی نام و نشان. اما استوار

 

کوه‌ها از این نرمه برف در خجالتند. یارب مددی

به که بگویم که دلم پر شده و جایی برای تخلیه اش نیست

افزودن عنوان

زمستانی بی برف و باران؟

بهار بود و بهار را نشانه

پایین اومدن سخته، پسرم!

شقایق

از همه‌چیز و همه‌جا

بسم‌الله